قصه گو

داستان دنباله دار

قصه گو

داستان دنباله دار

بازگشت از سفر 4 ساله ....

سلام بعد 4 سال برگشتم تا این داستانه نیمه کاره به سرانجامی برسه ...

4 سال زمان زیادیه اما ....

به گمونم با حضور سایت  98ia.com  الان دیگه داستان خونا حسسسسسسابی اقناع باشن !

 این که این وبلاگ قراره توش چی نوشته بشه در یه جمله قابله توصیفه:

«توی این وبلاگ داستان های روزمره و شاد میخونید»

عاشقانه های آرام و با شیطنت ها و مشکلات روون....

ینی راحت بگم این جا یه محلیه برای فراغت از دنیای واقعی بیرون....

هرکی مشتاقه بسم الله ....

باید خودم هم داستان نیمه کاره رو مجدد بخونم و بعد آپ کنم به زودی این اتفاق رخ میده ....


نظرات 1 + ارسال نظر
الهه دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:29 ب.ظ

از برگشتنت خیلی خوشحالم خانومی .

امیدوارم این 4 سال ،سال های خوبی رو گذرونده باشی .

حتماً الان مهران و مهربان کلی بزرگ شدن

سلام الهه عزیزم آره دخترک و پسرکم الان حسابی بزرگ شدن و در واقع منم باهاشون بزرگ شدم ...
الهه یه مشورت من دیشب کل تقدیر رو دوباره خوندم به نظرت شروع کنم قسمت به قسمت بزارم یا یهو یه قسمت پایانی مفصل؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد